" براهین "  - شب چهارم محرم

" براهین " - شب چهارم محرم

در کشمکش دو سپاه، کاروان به کربلا رسیده بود. خیمه ها برپا شد.هر روز بر شمار لشکر کوفیان افزوده می‌شد...

قاف : هرگز در بهشت کس بنگریست مگر رسول ...

قاف : هرگز در بهشت کس بنگریست مگر رسول ...

به درِ بهشت رسیدم. «رِضوان » پیش آمد و مرا در بر گرفت و تَرحیب کرد و مرا در بهشت درآورد...

" براهین " - شب سوم محرم

" براهین " - شب سوم محرم

پشتِ سر خیمه گاه خندق بود و پیش رو مردان جنگی. اما دلش آرام نمی گرفت.نگاهش به دشت بود. چشم‌هایش از میان سنگ ریزه ها و خارها دنبال رد کاروان می دوید...

ترجمان : وقتی فیلسوف ها هوس رمان نویسی می کنند

ترجمان : وقتی فیلسوف ها هوس رمان نویسی می کنند

فلسفه معمولاً خشک و بی‌روح است و بیش از آنکه با هنر سروکار داشته باشد با ریاضیات دمخور است...

" براهین " - شب دوم محرم

" براهین " - شب دوم محرم

بازخوانی تاریخ سال شصت و یک هجری،به روایت مقاتل معتبر

پس از یازده سپتامبر چه گذشت ؟

پس از یازده سپتامبر چه گذشت ؟

روایت خواندنی دیوید فاستر والاس از واکنش مردم آمریکا به حادثه یازدهم سپتامبر

" براهین " - شب اول محرم

" براهین " - شب اول محرم

دیشب که طوعه بی پناهی مسلم بن عقیل علیه السلام را در اتاق کوچک خانه اش پنهان کرد، تصور نمی‌کرد که خبر از پشت درهای بسته خانه اش به دارالاماره درز کند.

برید ای از رمان آنا کارنینا ، در زادروز لئو تولستوی

برید ای از رمان آنا کارنینا ، در زادروز لئو تولستوی

کیتی با خانم اشتال هم آشنا شد و این آشنایی همراه با دوستی وارنکا ، نه فقط بر او بسیار موثر بود بلکه در تسکین اندوهش هم یاریش کرد ...

من از حرف گنده زدن خوشم نمیاد !

بریده‌ای سخنرانی #جلال_آل_احمد در بزرگداشت #نیما_یوشیجبه بهانه سالگرد درگذشت جلال آل احمد

قصه جمعه ها : بریده ای از رمان برکت نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه

قصه جمعه ها : بریده ای از رمان برکت نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه

در قصه جمعه های این هفته بریده ای از رمان برکت اثر ابراهیم اکبری دیزگاه را خواهید شنید.

صفحه 26 از 32ابتدا   قبلی   21  22  23  24  25  [26]  27  28  29  30  بعدی   انتها