قاف : هرگز در بهشت کس بنگریست مگر رسول ...

قاف : هرگز در بهشت کس بنگریست مگر رسول ...

قاف : هرگز در بهشت کس بنگریست مگر رسول ...

22 شهریور 1397 22:53 | 0 نظر | 642 بازدید | امتیاز: با 0 رای
به درِ بهشت رسیدم. «رِضوان » پیش آمد و مرا در بر گرفت و تَرحیب کرد و مرا در بهشت درآورد.
نگاه کردم: درجاتِ یارانِ خویش دیدم در میانِ هوا، کوشک در کوشک پیوسته، زیرِ آن جوی های شیر و می و اَنگبین و آبِ صافی و چشمه های زَنجَبیل و سَلسَبیل و رَحیق و تَسنیم.
و از دیگر سو آواز شنیدم که «آمَنّا بِرَبِّ العاَلمین. »
گفتم: «آن چیست؟ »
گفت: «ارواحِ سَحَرۀ فرعون. »
و از دیگر سو آوازی شنیدم به لَبَّیک.
گفتم: «آن چیست؟ »
گفت: «لبّیکِ حاجیان. »
و از دیگر سو آوازِ تَکبیرِ غازیان شنیدم.
و از دیگر سو آوازۀ تسبیح ها شنیدم.
گفتم: «آن چیست؟ »
گفت: «تسبیحِ انبیاست. »
نگه کردم به درجاتِ نمازکنان و درجاتِ صائِمان و درجاتِ زاهدان و درجاتِ صابران و شهیدان. در آن میان، دو کوشک دیدم
یکی از زبَرجَد سبز و یکی از یاقوت سرخ، چُنان که از بیرونِ آن درونِ آن پدید بود. در همه درجاتِ شهیدان هیچ کوشکی از آن بلندتر نبود.
گفتم: «یا جبریل، آن که راست که من خود را بازان حالی می یابم؟ »
گفت: «یکی از آنِ فرزندِ توست: حسن، شهیدگشته به زهر،
و دیگر به نامِ فرزندِ تو: حسین، شهیدِ کربلا. »
مرا دل درپیچید. بگریستم...
هرگز در بهشت کس بِنَگریست، مگر رسول آن شب برای حسن و حسین...

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.