داستان ماورا : داستان کوتاه قناری نوشته ارتور سی کلارک

داستان ماورا : داستان کوتاه قناری نوشته ارتور سی کلارک

اسون تا چند روز مالکیت قناری را حاشا کرد و پس از آن هم چون کلاریبل پرندهء دست‌آموز همه بود، این مسئله دیگر اهمیتی نداشت

داستان ماورا : داستان کوتاه ماه نرم نوشته ایتالو کالوینو

داستان ماورا : داستان کوتاه ماه نرم نوشته ایتالو کالوینو

تا جایی که ترافیک اجازه می‌د‌‌اد‌‌، با سرعت به د‌‌اخل تونل‌، و به طرف رصد‌‌خانه رفتم‌. سیبیل آنجا بود‌‌ و چشم‌هایش را به تلسکوپ چسباند‌‌ه بود‌‌

داستان ماورا : داستان کوتاه مجسمه پدر نوشته آیزاک آسیموف

داستان ماورا : داستان کوتاه مجسمه پدر نوشته آیزاک آسیموف

در ابتدا پدر مثل هر استاد دانشگاه دیگر ثروت چندانی نداشت ولی سرانجام ثروتمند شد. او در آخرین سالهای زندگی اش ثروتی افسانه ای به هم زده بود،

داستان ماورا : داستان کوتاه لبخند نوشته ری بردبری

داستان ماورا : داستان کوتاه لبخند نوشته ری بردبری

مرد پشت سری گفت:-«آه، شاید روزی کسی بیاید، کسی که قوه تخیلی داشته باشد، و اوضاع را سر و سامانی بدهد… ببینید کی گفتم. روزی کسی می‌آید، کسی که قلبی داشته باشد…»

داستان ماورا : داستان کوتاه محموله ویژه نوشته آرتور سی کلارک

داستان ماورا : داستان کوتاه محموله ویژه نوشته آرتور سی کلارک

نخستین ماهواره ها به کره زمین بسیار نزدیک بودند، اما سه ایستگاهی که مثلث بزرگ زنجیره مخابراتی را تشکیل میدادند باید...

داستان ماورا : داستان کوتاه داس نوشته ری بردبری

داستان ماورا : داستان کوتاه داس نوشته ری بردبری

نیمه شب خود را داس در دست در گندم‌زار یافت خواب‌آلوده و هراسان در میان آن مثل دیوانه‌ای قدم می‌زد

داستان ماورا : داستان کوتاه الماس ساز نوشته هربرت جی ولز

داستان ماورا : داستان کوتاه الماس ساز نوشته هربرت جی ولز

کـربن پس از جدا شدن متبلور می‌شود و در این صورت دیگر مثل سرب سیاه و گرد زغال نیست، بلکه یک تکه‌ الماس کـوچک ‌ ‌اسـت.