با پیاده ها : در مشک تشنه جرعه آبی هنوز هست

با پیاده ها : در مشک تشنه جرعه آبی هنوز هست

در مشک تشنه، جرعه ی آبی هنوز هست /اما به خیمه ها برسد با کدام دست؟/برخاست با تلاوت خون، بانگ یا اخا /وقتی «کنار درک تو، کوه از کمر شکست»/تیری زدند و ساقی مستان ز دست رفت /سنگی زدند و کوزه ی لب تشنگان شکست...

با پیاده ها : خون می رود هنوز ز چشم تر شما

با پیاده ها : خون می رود هنوز ز چشم تر شما

خون می رود هنوز ز چشم تر شما /خرمن زده ست ماه، به گرد سر شما /آن زخم های شعله فشان، هفت اخترند /یا زخم های نعش علی اکبر شما؟/آن کهکشان شعله ور راه شیری است /یا روشنان خون علی اصغر شما؟/دیوان کوفه از پی تاراج آمدند /گم شد نگین آبی انگشتر شما /از مکه و...

با پیاده ها : از دست رفته دین شما ، دین بیاورید

با پیاده ها : از دست رفته دین شما ، دین بیاورید

از دست رفته دین شما، دین بیاورید! /خیزید، مرهم از پی تسکین بیاورید! /دست خداست، این که شکستید بیعتش/دستی خدای گونه تر از این بیاورید! /وقت غروب آمده، سرهای تشنه را /از نیزه های بر شده، پایین بیاورید! /امشب برای خاطر طفل سه ساله ام /یک سینه ریز، خوشه ...

نظم گریه خیز : ای تکنواز نابغه نینوا، حسین

نظم گریه خیز : ای تکنواز نابغه نینوا، حسین

ای تکنواز نابغه نینوا، حسین/وی تکسوار واقعه کربلا، حسین/ای از ازل نوشت سواد سرشت خویش/با سرنوشت غربت خود آشنا، حسین/هم جای فدای راه وفا کرده، هم جهان،/هم جان و هم جهان به وفایت فدا، حسین/از امن و عافیت؛ به رضایت جدا شدی/چون گشتی از مدینه جدت، جدا حسی...

با پیاده ها : ای زلف خون فشان توام لیلة البرات

با پیاده ها : ای زلف خون فشان توام لیلة البرات

ای زلف خون فشان توام لیلة البرات /وقت نماز شب شده، حی علی الصلات /از منظر بلند،ببین صف کشیده اند /پشت سرت تمامی ذرات کائنات /خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق /از مشک های تشنه وضو می کند، فرات /طوفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟ /خاک تو نوح حادثه را می...

با پیاده ها : کو خیزران که قافیه اش با دهان کنند

با پیاده ها : کو خیزران که قافیه اش با دهان کنند

کو خیزران که قافیه اش با دهان کنندآن شاعران که وصف گل ارغوان کننداز من به کاتبان کتاب خدا بگوتا مشق گریه را به نی خیزران کنندبگذار بی شمار بمیرم به پای یاردر هر قدم دوباره مرا نیمه جان کنندپیداست منظری که در آن روز انتقامسرهای شمر و حرمله را بر سنان ...

یادداشتی در رابطه با شعر نو به قلم فریدون مشیری

یادداشتی در رابطه با شعر نو به قلم فریدون مشیری

سر و صدایی كه این روزها در اطراف شعر پارسی برخاسته است بزرگترین دلیل اهمیت موضوع است. مردم این مملكت نمی‌ توانند به سرنوشت شعر پارسی بی‌ علاقه باشند و به همین دلیل حق دارند بیش از این ها در اطراف آن گفتگو كنند، هنگامی كه به گذشته این سرزمین نظر می‌اف...

فرازی از رمان " پشت شیشه های مات "

فرازی از رمان " پشت شیشه های مات "

هدفون را روی گوشش گذاشت. صداها نامفهوم بود اما کم کم واضح شد. این گفتگوهای معمولی او را خسته میکرد. همه لذت جاسوسی به این است که یک باره حرفی را بشنوی که در عین سادگی پر از راز و رمز باشد. آن وقت در گوشه کاغذ آن را یادداشت میکنی و دوباره سعی میکنی از...

با پیاده ها : بعد از شما به سایه ی ما تیر می زدند

با پیاده ها : بعد از شما به سایه ی ما تیر می زدند

بعد از شما به سایه ی ما تیر می زدند زخم زبان به بغض گلوگیر می زدند /پیشانی تمامی شان داغ سجده داشت آنان که خیمه گاه مرا تیر می زدند /این مردمان غریبه نبودند، ای پدر دیروز در رکاب تو شمشیر می زدند /غوغای فتنه بود که با تیغ آبدارآتش به جان کودک بی شیر ...

زندگی چقدر لغزنده است ...

بازنشر در زادروز نویسندهء دریادار و دریادل که دو سال پیش از میان ما رفت.

صفحه 21 از 32ابتدا   قبلی   16  17  18  19  20  [21]  22  23  24  25  بعدی   انتها