داستان کوتاه اولین غاز من ، نوشته آیزاک بابل
ساویتسکی فرمانده لشکر ششم با دیدن من از جا برخاست و من از زیبایی پیکر غول آسای او در شگفت شدم. برخاست و با رنگ سرخابی نیم شلوار سواری و رنگ زرشکی کج کلاه کوچک و نشان های آویخته به سینه اش چون پرچمی که دل آسمان را می درد کلبه را شکافت. بوی عطری همراه ...