یاداشت مجید اسطیری بر رمان آواز های روسی نوشته سید احمد مدقق
و تا مرد حمامی کُندهای درون آبگرمکن دودزدۀ وسط سالن بیندازد و با سیخی بلند آتش را جابهجا کند، یعقوب لباسهایش را کند و خودش را زیر شاور رها کرد. ماهیچههای بدنش را شل کرد و اجازه داد جریان آب تمام بدنش را بپوشاند. اگر زندگی چیزی جز تکرار نباشد، نبا...