قصه جمعه ها : داستان کوتاه " این نامه به مقصد نرسید "
23 شهریور 1397
21:29 |
0 نظر |
1294 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
«بسم الله الرحمن الرحیم ، از کاتب دربار شام، نافع پسر عبدالله، به فرزند دلبندش، سعید.
بعد از سلام و دعا.
چنان که میدانی پدران را با فرزندان مهربانی و دلبستگی بسیار باشد که در هنگام تنگدلی روی به هم آورند و درد جانکاه بازگویند و از آنجا که روزگار میان من و تو فاصله انداخته و من امروز سخت دلتنگم ناگزیر این نامه را برایت می نویسم و غم دل با تو باز می گویم تا شاید آرامشی یابم . اما پیش از گستردن سفره دل باید عهدی با من ببندی که این خاطره کوچک را در هیچ جمعی به زبان نیاوری و همچون رازی عزیز در دل همی داری و چنان که میدانی دشمنان انبوهند و دوستان اندک ...