ادبیات و مرگ : بریده ای از رمان " مرگ ایوان ایلیچ " اثر لئو تولستوی
28 آبان 1397
17:29 |
0 نظر |
3572 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
یکی دو ماهی وضع به همین ترتیب بود ، پیش از سال نو همان برادر زنش پیش آنها آمد و مدتی در خانه شان ماند ، ایوان ایلیچ در دادگستری بود . راسکویو فیودرونا هم برای خرید روزانه بیرون رفته بود . وقتی ایوان ایلیچ داخل اتاق کارش شد ، برادر زن قبراق و تن درست خود را دید که سرش گرم باز کردن چمدان بود . با شنیدن پای ایوان ایلیچ سر بلند کرد و چند لحظه ای در سکوت چشم به او دوخت . این نگاه همه چیز را برای ایوان ایلیچ روشن کرد ...