داستان ماورا : داستان کوتاه مجسمه پدر نوشته آیزاک آسیموف
07 شهریور 1397
16:27 |
0 نظر |
1264 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
در ابتدا پدر مثل هر استاد دانشگاه دیگر ثروت چندانی نداشت ولی سرانجام ثروتمند شد. او در آخرین سالهای زندگی اش ثروتی افسانه ای به هم زده بود، و خود من و بچه ها و نوه هایم هم همین طور... خوب بگذریم. خودتان میتوانید ببینید ببینید. مجسمه هایی نیز به یاد او بر پا کرده اند. قدیمی ترینشان در دامنهء همین تپه است...