دو خاطره از دوران جوانی مهدی اخوان ثالث به نقل از محمد قهرمان و مهرداد بهار
10 اسفند 1397
17:03 |
0 نظر |
3273 بازدید |
امتیاز: 3.13 با 8 رای
اولین خاطره به قلم محمد قهرمان شاعر و پژوهشگر معاصر نگاشته شده که در سال های جوانی و نوجوانی با م.امید همدرس بوده و خاطرات شنیدنی و بکری از سال های تحصیل خود و اخوان دارد . برگرفته از کتاب " با یاد های عزیز گذشته " که به خاطرات قهرمان از اخوان و ده نامه ای که او از اخوان در دهه سی و چهل دریافت کرده است اختصاص دارد . در خاطره دوم نیز محمد قهرمان حضور دارد با این تفاوت که نقل کننده خاطره مرحوم دکتر مهرداد بهار ، فرزند ملک الشعرا بهار است . در این خاطره بهار به ذکر ماجرای دیدار قهرمان و اخوان جوان با ملک الشعرای بهار میپردازد .
خاطره اول :
به مشهد وارد شدم ، به خانه برادر بزرگم نه میخواستم و نه میتوانستم بروم . اخوان دعوت کرد که پیش او بمانم ، با خوشحالی پذیرفتم . در ضمن معلوم شد اوضاع اخوان و نحوی از من هم بدتر است ! یعنی ابدا درس نخوانده اند !
به قدری در خانه مهدی به من خوش گذشت که روزهایی آنچنان شیرین را در عمرم به یاد نمی آورم . خانه اخوان در محله سراب بود ، نزدیک به مغازه پدرش و دبیرستان شاه رضا . عمویش نیز در همان منزل مینشست . این محل از طریق دو کوچه در دو طرفش به خیابان امام خمینی ، پهلوی سابق راه داشت . کوچه سمت چپ با یک پیچ تقریبا از روبروی دکان عطاری پدر اخوان سر در می آورد ، همانجا که الان ایستگاه سراب می نامند .
خانه پدری مهدی در دست چپ محله بود ، دو سه پله میخورد و به حیاطی وسیع می رسید ، انباری و طویله هم داشت ، قناتی از میان خانه میگذشت ، سال ها بعد که این محله خیابان کشی شد ، نام سعدی بر آن نهادند .
من و اخوان چون به مردود شدن خود اطمینان کامل داشتیم میگفتیم چرا زحمت بیهوده بکشیم و درس بخوانیم . شب ها اغلب به سینما میرفتیم و روز ها اینور و آنور میرفتیم . یکی از فیلم هایی که دیدیم عشق چایکوفسکی نام داشت ، من خیلی خوشم آمد ، موسیقی متن آن هم بسیار زیبا بود . کار را به جایی رساندیم که در شب دوم امتحان هم به سینما رفتیم . گاهی اوقات ظهر ها یک خربزه شخته میخریدیم ، از آنهایی که چون چاقو به سرش میگذاشتی تا تهش جر میخورد . این خربزه ها عجیب شیرین بودند و هنوز بعد از چهل پنجاه سال مزه اش را زیر زبانم حس میکنم