📻پرونده #ادبیات_و_مرگ : از کاهشِ جان ، سروده امیر مرادی
آه از شبِ تارِ تیرهروزی که منم
از کاهشِ جانِ کمفروزی که منم
بی مرگ، نفس نفس نفس میمیرد
تا صبح، چراغِ نیمسوزی که منم
مگذار به حالِ خویش، مگذار مرا
اینگونه مینداز به تکرار مرا
از عالم، از آدم، از غم، از دم
از هر چه منم سیرم، بردار مرا
میپندارم همنفسی هست هنوز
فریادرسی، دادرسی هست هنوز
میمیرم و این امید با من باقیست
کآن سوی خط مرگ کسی هست هنوز