ترجمان : هر چه سریعتر اشتباه کن !

ترجمان : هر چه سریعتر اشتباه کن !

ترجمان : هر چه سریعتر اشتباه کن !

13 آذر 1397 18:35 | 0 نظر | 3315 بازدید | امتیاز: با 0 رای
در اینجا فهرستی ناقص از چیزهایی را ذکر می‌کنم که زمانی قصد داشتم آن‌ها را بنویسم و بسازم، اما هرگز این کار را نکردم (البته برای حفظ شأن خودم مقداری آن‌ها را اصلاح هم کرده‌ام): یک اُپرای راک به سبک «ماما میا!»۱ بسازم که نامش «حرام‌زادگانِ یانگ» باشد و بر مبنای ترانه‌های گروه ریپلِیسمنت۲ نواخته بشود؛ یک برنامۀ تلویزیونی کمدی در بروکلین درست کنم که معکوس سریال «عاشقتم لوسی»۳ باشد، یعنی طوری که خانم خانه نقش نان‌آور قابل‌اعتماد و خوش‌مشرب را بازی کند و شوهر احمق و دوست‌داشتنی‌اش کارهای مسخره انجام دهد که اغلب شامل تولید محصولات دست‌ساز باشد؛ یک فیلم ماجرایی دربارۀ دغل‌ترین معامله‌گر را کارگردانی کنم که فقط یک تراکنش مالی شیطانی را برنامه‌ریزی می‌کند و کل نظام مالی را منهدم می‌کند؛ یک برنامۀ تلویزیونی بسازم با نام «به‌سوی شمال»، دربارۀ کلاهبرداری که از کارش خسته شده و به زادگاهش که خارج از شهر بوفالوست بازمی‌گردد تا فروشگاه پدرش را از ورشکستگی نجات دهد و درنهایت تلاش می‌کند کل شهر را از دو مصیبت بیکاری و اعتیاد به الکل نجات دهد. خیلی ناامیدکننده بود؟ این را چه می‌گویید: یک برنامۀ تلویزیونی واقع‌نما که در آن پیشکسوتان هاکی مثل وین گرتسکی و مارک مسیای مربی دو تیم از کودکان شهرستانی هستند که در مقابل هم بازی می‌کنند، درحالی‌که این کودکان تابه‌حال تجربۀ اسکیت‌بازی روی یخ را نداشته‌اند.

باور کنید اگر وقت داشتید می‌توانستم این ایده‌ها را برای شما شرح دهم، سرمنشأ آن‌ها را بگویم، با جزئیات دقیق تصورم از شخصیت‌ها و طرح‌های داستانی را توصیف کنم و این که چطور از ترکیب همۀ این‌ها با هم یک چیز فوق‌العاده درخواهد آمد.

یا نه. دست‌کم ۲۵ سال است که من به‌صورت سریالی از این جور رؤیاپردازی‌ها می‌کنم و صدها ایده را در مجموعه‌ای از دفترچه یادداشت‌های کوچک ثبت می‌کنم و این دفترچه‌ها را با خودم این طرف و آن طرف می‌برم و بعد از پرشدنِ هر دفترچه آن را داخل یک جعبۀ کفش در کمد لباس‌هایم روی دفترچه‌های قبلی می‌اندازم، انگار که یک دایرةالمعارف شخصی از فهرست کارهای انجام‌نشده داشته باشم. گاهی اوقات، وقتی دنبال چیزی در کمد لباس‌هایم می‌گردم و جعبۀ کفش را می‌بینم، یاد کارنامۀ کلاس اول دبستانم می‌افتم که معلمم رویش نوشته بود: «هیوگو تخیل بسیار قوی و فعالی دارد، اما باید روی مهارتش برای پیگیری کارها بیشتر تمرین کند».

می‌دانم که فقط من این وضعیت را ندارم.


📌 ادامۀ مطلب را در این پادکست بشنوید


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.