داستان وحدت : گزارش به کنسول

داستان وحدت : گزارش به کنسول

داستان وحدت : گزارش به کنسول

02 آذر 1397 18:31 | 0 نظر | 1275 بازدید | امتیاز: 2 با 4 رای
در لندن کسی منتظرم نبود. میلی به رفتن نداشتم، از ماندن هم خسته شده بودم. بارم را بسته بودم که دستور رسید بروم بصره. دو ماه بود که منشی کنسول بصره مرده بود و کسی را جایگزین نکرده بودند. اگر دستور بعد از رسیدن من به لندن ابلاغ می‌شد، مجبور می‌شدم از لندن با کشتی بخاری یکی از کمپانی‌ها به مقصد بمبئی حرکت کنم و از آنجا یکی از کشتی‌های کوچک بریتیش‌ایندیا را که مقصدش خلیج فارس بود سوار شوم و نهایت بعد از چهار هفته که از لندن حرکت می‌کردم به بصره می‌رسیدم. کار دیگری هم می‌شد کرد؛ اینکه در مارسی سوار یک کشتی بارکش می‌شدم و با توقف‌هایی در پورت‌سعید، سوئز، عدن، مسقط، بوشهر و محمره، وارد شطّ‌العرب می‌شدم و به بصره می‌رفتم. اقبال با من بود که توانستم روز یکشنبه اوّل نوامبر 1914 همراه تیپ 16 پیاده لشکر ششم که از 23 اکتبر وارد بحرین شده بود، به طرف محلّ مأموریت جدیدم حرکت کنم. با اطّلاع از اینکه می‌دانستم قراراست تا سه چهار روز دیگر کشور متبوعم به طور رسمی به عثمانی اعلام جنگ دهد. به من در کابین تر و تمیز مخصوص افسران جا دادند، در کشتی جنگی اودن....

امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.