یادداشت علیرضا سمیعی بر کتاب کلیدها؛ پیرامون شعر و زندگی نزار قبانی
07 اردیبهشت 1398
16:48 |
0 نظر |
1911 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
من نزار قبانی هستم، نه کارلوس که اینترپل، خانه به خانه او را تعقیب میکند. من فقط به شعر منسوبم و به خدا و رسول و روز قیامت ایمان دارم. به آزادی با همۀ جزئیاتش اعتقاد دارم. از سرکوب با همۀ جزئیاتش متنفرم. از کسانی که خون ملتها و شعرها را میمکند، متنفرم.!
🔸 قبانی، عشق و مقاومت
روزنامههای انگلیسی در اول مه ۱۹۹۸ خبر از مرگ شاعر «سوری» [اهل سوریه] دادند که چندی بود در لندن میزیست. «نزار قبانی» در طول ۵۰ سال سرایش شعر، همواره مشهور بود و منتقدان او را به بزرگی یاد میکردند. او که نوشته بود: «او میدانست مرا خواهند کشت / و من میدانستم او کشته خواهد شد / هر دو پیشگویی درست درآمد / او چون پروانهای/ بر ویرانههای عصر جهالت افتاد / زنی بود اصیل در میان انبوهی از زنان مصنوعی/ این سرزمین / این همه سبزی را / نقش هزاران نخل را در چشمان بالقیس / تاب نیاورد / میدانستم او کشته خواهد شد / پس از رفتنش عصر آب پایان یافت و عصر تشنگی آغاز شد» لقب عاشقانهسرای بی همتا را در سراسر زندگی خود حفظ کرد.
یادداشتی از علیرضا سمیعی بر کتابِ
«کلیدها» (گفتگوهایی پیرامون شعر و زندگی #نزار_قبانی)
ترجمۀ #انسیه_سادات_هاشمی
همراه با قرائت بخشی از کتاب.