شعر عاشقانه ای از کبری موسوی قهفرخی ، برگرفته از مجموعه شعر غروب پا به ماه
05 اردیبهشت 1398
13:47 |
0 نظر |
1755 بازدید |
امتیاز: 3 با 1 رای
عصر ھا :موسیقی و چایی و آلاچیق ھا
بی تو محزون است آوای خوش عاشیق ھا
در تو گیرایی مرموزی ست ای ماه بزرگ
می کِشی و می کُشی دل را در این تعلیق ھا
دو به دو ...حتی کبوتر ھا مرا دق میدھند
خسته ام از جمع ھای بی تو! از تفریق ھا
زخم با انگشت ھای کوچکم دیرآشناست
ای گل سرخ شکفته لابلای تیغ ھا
قد و خط و دل شکست و مشق عشقی نقش بست
من به این سختی شدم استاد نستعلیق، ھا
"گل نراقی" روشن است و ماه خاموش است و من
باز دنبال تو میگردم در آلاچیق ھا