بریده ای از رمان گوژپشت نوتردام ؛ عاقبت خشونت فرانسوی ، آتش در دامن کلیسا !

بریده ای از رمان گوژپشت نوتردام ؛ عاقبت خشونت فرانسوی ، آتش در دامن کلیسا !

بریده ای از رمان گوژپشت نوتردام ؛ عاقبت خشونت فرانسوی ، آتش در دامن کلیسا !

28 فروردین 1398 18:36 | 0 نظر | 2428 بازدید | امتیاز: با 0 رای
چهار نگهبان مسلح از ساعت نه بامداد در چهار گوشه سیاست گاه پاس می دادند . اوضاع و احوال آنروز حاکی از به دار آویختن محکومین نبود . با این حال حضور این چهار نگهبان نشان می داد بالاخره کیفر قابل تماشایی در کار است !

مردم با انضباط پاریس چنان حوصله ای داشتند که ساعت ها در انتظار اجرای تشریفات مجازات محکومین بایستند و ناشکیبایی از خود نشان ندهند !

حاضرین در میدان با تماشای سیاست گاه که سکوی مرتفعی به بلندی ده پا بود خود را مشغول می ساختند ، پله سنگی نا مرتبی که به کنایه نردبامش می نامیدند به سکو منتهی می شد ، روی سکو چرخ چوبی محکم و بزرگی به طور افقی بر پایه ای قرار داشت ، محکومین به اجبار بر این چرخ زانو می زدند تا دستشان را از پشت ببندند . چرخ و طناب محکمی درون اتاقکی در پشت سیاستگاه قرار داشت چرخ چوبی را به حرکت در می آورد . محکومی که به چرخ چوبی بسته می شد با حرکت آن چهره اش دربرابر تماشاچیان قرار می گرفت تا هر کس در میدان به نوبت چهره وی را ببیند .

--------

مردم به دلایلی از کازیمودو نفرت داشتند ، در میان تماشاگران هر کس به نحوی از گوژپشت نتردام دل پری داشت . از دیدن او بر سیاست و اجرای حکم محکمه درباره وی همه غرق شادی شدند و بجای رقت و دلسوزی نفرت از او را با شادی دیوانه وار توام ساختند ، وقتی که تعقیب بزهکار از جنبه عمومی مسئله ، جنبه ای که هنوز نشخوار کلاه چارگوشی هاست پایان یافت نوبت انتقام جویی مدعیان خصوصی فرا رسید ، در اینجا به مانند صحنه تالا بزرگ ایفای نقش عمده به عهده زنان بود ! هر کس به جرم زشت رویی یا بد اندیشی او غرامتی از وی مطالبه می کرد !

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.