در اخبار نبشته است : شماره بیستم

در اخبار نبشته است : شماره بیستم

در اخبار نبشته است : شماره بیستم

29 بهمن 1397 11:59 | 0 نظر | 1925 بازدید | امتیاز: با 0 رای

🔻 شنونده بیستمین شمارهٔ #در_اخبار_نبشته_است باشید با خبرهایی از افتتاح بزرگ‌ترین کتاب‌خانه کشور در چهل سالگی انقلاب اسلامی، خبری مهم درباره سالینجر نویسنده مشهور، یادی از غسّان کنفانی، ترجمه بوستان سعدی به زبان ایتالیایی، و دختری که یک‌شبه نویسنده مشهوری شد!


1چند روز از سالگرد انقلاب اسلامی گذشته است و بی‌مناسبت نیست که یادی کنیم از غسان کنفانی، نویسنده مبارز فلسطینی، که با بمب‌های موساد به شهادت رسید. یک روزنامه‌ی لبنانی درباره او نوشت: «غسان تکاوری بود که هرگز گلوله‌ای شلیک نکرد و اسلحه او یک خودکار و رزم‌گاه او صفحات روزنامه بود.» با این همه، ترور او چنان برای رژیم صهیونیستی اهمیت داشت که نخست‌وزیر وقت این حکومت گفته بود: «کشتن غسان برابر با انهدام ده‌ها تانک یک گردان ارتش عرب برای ما سود داشت»

غلامرضا امامی که آثار کنفانی را به فارسی ترجمه کرده است، هفته گذشته از او یادی کرد: «اخیرا رژیم اشغالگر قدس به بنای یادبود او که در گورستان عکا نصب شده بود، نیز رحم نکرد و آن مجسمه را تخریب کرد. دوستانداران غسان اما دوباره به یاد او آن مجسمه را در باغی در عکا بنا کردند. متاسفانه جانیان زر و زور درنمی‌یابند که با تخریب یک مجسمه و با حذف یک نام نمی‌توانند جاودانگان آسمان ادب و هنر را از یاد ببرند».
جالب آن‌که به گفته این مترجم، نخستین داستان کنفانی به نام «چیزی که از بین نمی‌رود»، در ایران می‌گذرد و قصه دلدادگی راوی به لیلا، دختر مبارز فلسطینی است. لیلا خیام را دوست داشت و اشعار این شاعر ایرانی را با ترجمه عربی زمزمه می‌کرد. امامی توضیح داده است که غسان برای نگارش این کتاب به ایران نیامده است اما این قصه، داستان سفر خیالی او در زمان دکتر مصدق و زیارت مزار خیام در نیشابور است. وقتی کنفانی در 36 سالگی جان باخت، به گفته برادرش لبخندی به چهره داشت اما «انگشتانش بر درختی رو به آسمان پرتاب شده بود. گویی غسان همچنان می‌نویسد و در آسمان ادبیات هنر به ادبیات پیوسته است».


2انقلاب اسلامی که امسال چهل ساله شد، نه تنها انقلابی سیاسی که انقلابی فرهنگی هم بود، و از برکات این رخداد مهم در سالگردش، گشایش بزرگ‌ترین کتاب‌خانه عمومی کشور در شهر مشهد بود. اگرچه خبر آن چنان که شایسته بود در رسانه‌ها بازتاب نیافت. طرح این کتاب‌خانه عظیم، در 1374 آغاز شد و طی این سال‌ها با فراز و نشیب‌هایی که از حوصله خوانندگان خارج است همراه بود و سرانجام هفته گذشته با عنوان «کتابخانه مرکزی امام خمینی»، درهای خود را به روی کتاب‌دوستان مشهدی گشود.
بزرگترین کتابخانه عمومی کشور با گنجایش حدود ۲۰۰ هزار نسخه، خدمات دیگری نیز ارائه می‌دهد، مثل خدمات تحویل مدرک، بخش ناشنوایان، بخش کم‌سوادان، بخش مادر و کودک، بخش دیداری و شنیداری، بخش مهد کتاب، آسمان‌نما و اتاق نجوم، اتاق علم و رستوران و بخش‌های دیگر. رهبر انقلاب نیز یک جلد قرآن مجید به این کتاب‌خانه اهدا کردند.
خانم جَن ریچاردز، رییس کمیته دایمی کتابخانه‌های عمومی ایفلا نیز با دعوت نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، همراه با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در افتتاحیه حضور داشت. ریچاردز که سال‌ها کتاب‌دار بوده و مولف آثار متعددی است، از چندین کتاب‌خانه در شهرهای مختلف کشورمان نیز بازدید کرده است و در این باره می‌گوید: «کتابخانه‌ها منعکس کننده جوامعی هستند که در آن قرار دارند. در بازدید از کتابخانه‌های عمومی ایران نیز ناخوداگاه آنها را با سایر کتابخانه‌های عمومی در نقاط مختلف دنیا تطبیق دادم. این کتابخانه‌ها کاملاً حرفه‌ای بودند.»


3حالا ایتالیایی‌ها هم می‌توانند بوستان سعدی، این اثر سترگِ ادبی را بخوانند و از آموزه‌های انسانی این شاعر بزرگ ایرانی درس بگیرند و از چیره‌دستی شیخ اجل در ادبیات لذت ببرند. این اثر را کارلو ساکونه، استاد دانشگاه بولونیا به زبان ایتالیایی برگردانده است. آثار سعدی از چندین قرن پیش به بیشتر زبان‌های اروپایی ترجمه شده بود و از جمله در همین ایتالیا، پنج ترجمه از گلستان موجود بود اما این نخستین ترجمه از بوستان سعدی به زبان ایتالیایی قلمداد می‌شود.
این کتاب ترجمه‌ کامل «بوستان» است. ساکونه مقدمه‌‌ای پژوهشی، کتاب‌شناسی و فرهنگ معانی نیز به اثر افزوده است تا در درک بهتر کتاب به خوانندگان هموطنش کمک کند. بیش از هزار پاورقی، دشواری‌های متن را برای خواننده‌ ایتالیایی آسان می‌کند. وفاداری ترجمه، وفاداری‌ عروضی نیست ولی به ریتم بیت‌ها توجه ویژه‌ای شده است و از این رو به ترجمه‌ای منظوم نزدیک است.
کارلو ساکونه، استاد دانشگاه بولونیا، از جمله پژوهشگران و مترجمان ادبیات فارسی است و تاکنون اشعار عطار، ناصر خسرو، نظامی، حافظ، خواجه عبدالله انصاری و احمد غزالی را به زبان ایتالیایی ترجمه و منتشر کرده است. او آثاری نیز در شناخت اسلام و عرفان تألیف کرده است. ساکونه در سال 1392، بابت کتابی تحقیقی درباره اشعار حافظ، توانست جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را به دست آورد.


4امسال را صد سالگی جروم دیوید سالینجر نام نهاده‌اند و بنابراین، خبرهای فراوانی از خالق «ناتور دشت» خواهیم شنید. هفته گذشته، فرزندش گفتگویی درباره این نویسنده گوشه‌گیر انجام داد و فاش ساخت که آثار منتشر نشده‌ای از پدرش در دست دارد که در آینده به بازار خواهد فرستاد. چه خبری بهتر از این برای علاقمندان ادبیات.
سالینجر در سال 1965 و تا زمان مرگ در 2010، دست از انتشار کتاب برداشت. حالا معلوم شده است که او طی پنجاه سال، هم‌چنان می‌نوشته است. مت سالینجر می‌گوید: «پدرم موقع رانندگی، ناگهان گوشه خیابان ترمز می‌کرد و چیزی می‌نوشت و بعد بلند بلند می‌خندید. گاه نیز این نوشته‌ها را برای من می‌خواند. او در خانه، کنار همه صندلی‌ها، یک دفترچه یادداشت مخصوص نوشتن گذاشته بود.» فرزند سالینجر اطمینان خاطر می‌دهد که همه این نوشته‌ها، روزی در اختیار علاقمندان این نویسنده قرار خواهد گرفت.
اما چه زمانی؟ مت پاسخ می‌دهد: «پدرم پنجاه سال نوشت و منتشر نکرد، بنابراین آثار بسیار زیادی از او در دست داریم که سامان دادن به آن‌ها زمان زیادی می‌برد. ما تردیدی در انتشار این آثار نداریم، موضوع فقط زمان است.» او که بازیگر و تهیه‌کننده سینماست، حالا هشت سال است که شب و روز، نوشته‌های پدرش را می‌خواند و از این بابت «بسیار احساس خوشبختی می‌کند». مت که کتاب «فرانی و زویی» به او در یک سالگیش تقدیم شده است، می‌افزاید: «فیلم‌هایی که من تولید کردم همگی مزخرف بودند، بنابراین کار برای روی آثار پدرم، مهم‌ترین کاری است که من در زندگی کرده‌ام. پدرم همیشه می‌گفت: "هر چه در داستان‌هایم قصد داشتم بگویم، در این دست‌نوشته‌هاست."» با این حساب، باید منتظر چهره تازه‌ای از سالینجر باشیم که تاکنون نمی‌شناخته‌ایم.


5آنجی توماس، تا همین چند سال پیش، در یکی از کلیساهای میسیسیپی کار می‌کرد. در آن زمان، چند سیاه‌پوست به دست پلیس آمریکا کشته شده بودند و تازه جنبشی به راه افتاده بود که امروزه با عنوان «جان سیاهان مهم است» شهرت فراوانی دارد. توماس که دختر جوان سیاه‌پوستی بود، با الهام از این اتفاقات، شب‌ها داستانی می‌نوشت با عنوان «نفرتی که علتش شمایید» که درباره دختری بود که شاهد قتل دوستش به دست پلیس بود. این دخترِ داستان سپس خودش به فعالی اجتماعی حقوق سیاهان تبدیل می‌شد.

توماس می‌گوید که 150 ناشر، پاسخ منفی به او دادند. اما بالاخره کتاب چاپ شد و حالا پس از کمتر از یک سال، نزدیک به یک میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. فیلمی نیز بر اساس این کتاب ساخته شده است که هم در فروش موفق بود و هم منتقدان از آن استقبال کردند (تصویرش را در بالا می‌بینید). حالا آنجی توماس به نویسنده‌ای مشهور تبدیل شده است و از قضا هفته گذشته، به سوالات خوانندگان و طرفداران کتابش در روزنامه گاردین پاسخ داد.
توماس می‌گوید که اتفاقات چنان به سرعت افتاد انگار خواب دیده است. حالا او به قدرت ادبیات پی برده است: «قصه به افراد بسیاری برای مقاومت کردن علیه ظلم نیرو داده است و الهام‌بخش بوده است. اطلاع دارم که کتاب شخص خودم باعث شده است تا چندین جوان تبدیل به فعال اجتماعی شوند. من آموخته‌ام که کتاب‌ها مثل آینه، یا پنجره یا در هستند. آینه‌اند چون ما خودمان را در آن‌ها می‌بینیم و می‌شناسیم. پنجره‌اند چون از درون آن‌ها می‌توانیم زندگی دیگران را ببینیم و بشناسیم. و در هستند چون ما از راه در وارد زندگی دیگران می‌شویم تا آن‌ها را بشناسیم و با آن‌ها همدردی کنیم یا کمک‌شان کنیم. بنابراین کتاب‌ها می‌توانند چشم افراد را به واقعیت‌های اجتماع باز کنند.»

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.