بریده ای از رمان " دخیل هفتم " نوشته محمد رودگر
22 بهمن 1397
13:27 |
0 نظر |
2650 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
- تو میبینی ؟!
تهرانی این را گفت ، فرنچ را از سرم برداشت و به دنبال سوراخ گشت ، سوراخی در کار نبود ، من از مدت ها پیش میتوانستم از پشت فرنچ همه چیز را ببینم . بعد از ماجرای سوختن داستان آرش و امید در برگه های بازجویی توی سلولم اتفاقی افتاد ، مرحله آتش بدون دود ، معجزه سایه و اتفاقاتی که ممکن نیست میرزایی آن را در یک داستان ببیند و گیر ندهد که باور پذیر نیستند . وقتی مرا آوردند به آپولو دو سه نفر دیگر پشت در اتاق شکنجه توی صف بودند ، فکرش را بکن ! صف انتظار شکنجه !
🎧 بریده ای از رمان دخیل هفتم ، نوشته محمد رودگر
به مناسبت فرا رسیدن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی
📻 رادیو شعر و داستان را روشن کنید :
➡️ @poemstoryradio
➡️ www.poemstoryradio.com