فرازی از رمان " پشت شیشه های مات "
02 آبان 1397
18:30 |
0 نظر |
651 بازدید |
امتیاز: 4 با 1 رای
هدفون را روی گوشش گذاشت. صداها نامفهوم بود اما کم کم واضح شد. این گفتگوهای معمولی او را خسته میکرد. همه لذت جاسوسی به این است که یک باره حرفی را بشنوی که در عین سادگی پر از راز و رمز باشد. آن وقت در گوشه کاغذ آن را یادداشت میکنی و دوباره سعی میکنی از میان حرفها به واژه ها و معناهای پنهانشان فکر کنی. دلت نمیخواهد یک جا بنشینی و همین طور کر و لال روزگار بگذرانی...
گفتگوی جاسوس با سوژهاش!
در زادروز شهید بهشتی بشنوید :
فرازی از رمان «پشت شیشهای مات» نوشته عزت الله الوندی